به وقت تهران

وبلاگ شخصی محمد اسعدی

به وقت تهران

وبلاگ شخصی محمد اسعدی

یــــک تـسـت روانشناسی مهم

یک زن در مراسم ختم مادر خود، مردی را می بیند که قبلا او رانمی شناخت.
او با خود اندیشید که این مرد بسیار جذاب است.
او با خود گفت او همان مرد رویایی من است.

و در همان جا عاشق او می شود.
اما هیچگاه از او تقاضای شماره نمی کند و دیگر آن مرد را نمی بیند.
چند روز بعد او خواهر خود را می کشد. 

 

باقی در ادامه مطلب:

ادامه مطلب ...

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.
منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»
منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»
خانم جواب داد: 

باقی داستان در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

استتار

 

 

باقی عکسهای استتار در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...